Wednesday 11 April 2007

جشنی برای هیچ

تو پست قبل، اشاره کوتاهی کردم به اینکه در "جشن هسته ای" دیروز، تنها شاهد یک اشاره بدون مدرک و دلیل به عبور ایران
از "فاز تحقیقاتی" و ورود به "فاز صنعتی" تولید سوخت هسته ای بودیم. همونطور که گفتم و خودتون هم می دونید، کمترین بحث فنی در این زمینه - حتی در حد ارائه آمار تعداد سنتریفیوژهای بکارگرفته شده به این منظور- هم ارائه نشد. دیروز نمی خواستم زیاد به این بخش موضوع بپردازم و بیشتر به حواشی قضیه توجه کردم. اما الان بد ندیدم که یه خورده -فقط یه خورده- دقیق تر به اصل قضیه توجه کنیم. موافقین؟
اگه بحث های پوپولیستی دولتی ها و سرودها و آهنگ های بند تنبونی ای رو که صدا و سیما چپ و راست و برای ایجاد هیجان کاذب بین ملت پخش می کنن رو بذاریم کنار، یه سئوال منطقی پیش میاد. اونم اینکه حالا با فرض اینکه ادعاهای دیروز، عین واقعیت بوده باشن، آیا واقعاً ایران توانایی تولید سوخت هسته ای رو پیدا کرده؟
متاسفانه کسانی که اندک اطلاعاتی از بحث نیروگاه داشته باشن، به این سئوال پاسخ منفی میدن! واقعیت اینه که هرچند غنی سازی
اورانیوم در حد سه و نیم تا پنج درصد و اونهم به میزان خیلی زیاد (که نیازمند کار زنجیره های بسیار بزرگی از سنتریفیوژها، مثلاً در تعداد حداقل چند ده هزار دستگاه هستش)، یه قدم اولیه، ضروری و طبیعتاً مهم در زمینه تولید سوخت هسته ای محسوب میشه؛ اما از اینجا به بعد و تا رسیدن به سوخت هسته ای، راه دراز و پیچیده ای باقی مونده. نمی خوام اینجا یه بحث فنی پیچیده رو بنویسم؛ اما همینقدر و بصورت کاملاً خلاصه اشاره می کنم که برای تولید میله های سوخت مورد نیاز راکتور اتمی، باید اورانیوم غنی شده رو به صورت میله های جامد فلزی شکل داد که ایران هنوز، چه از نظر دانش فنی و چه (خصوصاً) از نظرتجهیزات فنی، فاقد این توانایی هستش، و بنابراین، اگه فرض کنیم که نه سه هزار، بلکه سی هزار سنتریفیوژ هم در نظنز و سایر سایت های هسته ای ایران فعال باشن وعملیات غنی سازی با سرعت هرچه تمام تر هم در جریان باشه، تا وقتی که نتونیم میله های سوخت رو شکل بدیم، به هیچ دردمون نمی خوره و در نتیجه، عملاً هنوز هیج اتفاقی نیوفتاده
بنابراین کاملاً روشنه که این بحث ها و ژست ها و جشن ها چیزی نیستن بجز بخشی از عملیات روانی یه دولت پوپولیست برای سرگرم کردن (بخوانید تحمیق) توده های مردم عامی
حالا سئوال دیگه ای که ممکنه پیش بیاد اینه که پس آخه با این شرایط، چرا دولت های غربی، این حرف ها رو "ظاهراً" جدی می گیرن؟ جواب این سئوال هم روشنه: اونها عملاً و حقیقتاً هیچ کدوم از این حرف ها رو جدی نگرفتن و نمی گیرن (آخه کی می تونه حرفای آدمی که ادعا میکنه یه دختر 16 ساله تو آشپزخونه، انرژی هسته ای تولید کرده رو جدی بگیره؟؟). اینجا هم با پرهیز از بحث های فنی، فقط خیلی ساده اشاره می کنم که اصولاً بمب های اتمی از دو تکنولوژی استفاده می کنن: بمب های اورانیومی (مثل بمب های اولیه "پسرک" و "گامبو" که در هیروشیما و ناگازاکی بکار رفتن)، و بمب های جدیدتر پلوتونیومی. بمب های اورانیومی (235 یا 238)، از وسیله ای به اسم "تفنگ اورانیوم" استفاده می کنن که در زمان انفجار، مقداری اورانیوم شدیداً غنی شده رو به سمت مقدار دیگه ای اورانیوم غنی شده، "شلیک" می کنه و بر اثر این برخورد، شکافت هسته ای پیش میاد و مقدار بسیار زیادی انرژی آزاد میشه. در بمب های پلوتونیومی اما، موضوع فرق می کنه. در اینجا، دو نیمکره از جنس پلوتونیوم وجود دارن که برای فرایند شکافت هسته ای، باید به هم نزدیک بشن. واضحه که ایران در شرایط فعلی نه دانش فنی و نه سخت افزار مورد نیاز برای تولید این سیستم ها- چه مکانیزم تفنگ اورانیوم، و چه شکل دادن نیمکره های پلوتونیوم- رو نداره و اصلاً توانایی غنی سازی اورانیوم به میزان بیش از نود درصد رو هم نداره. در نتیجه، بحث دستیابی ایران به بمب هسته ای، عملاٌ بی معنیه
خب، پس حکایت این همه سر و صدا و قطعنامه و تهدید و غیره چیه؟ خیلی ساده است: اونها هم دارن هدف مشابهی رو دنبال می کنن. به عبارت ساده تر، اونها هم دارن از این موضوع در جهت ترسوندن و تحریک (یا همون تحمیق) مردم خودشون - و البته سایر مردم دنیا- استفاده می کنن. همه ما می دونیم که بخش بزرگی از اقتصاد ایالات متحده و اروپا رو صنایع نظامی تشکیل می دن. اصولاً همواره بخشی ثابت از دکترین سیاست داخلی ایالات متحده، عبارت بوده از دشمن تراشی! به این معنا که دولت امریکا از جنگ جهانی دوم به بعد،‌ دائماً در حال ترسوندن مردم خودش از دشمن های عجیب و غریب خارجی بوده و هست (حالا از شوروی و چین و کوبا گرفته تا مریخی ها و مثلت برمودا و شهاب سنگ و اخیراً‌ محور شرارت!) و به این ترتیب، بودجه های سرسام آور نظامی خودش رو توجیه می کرده و می کنه. از طرف دیگه هم، با ترسوندن همسایه ها و رقبای اون دشمن فرضی از قدرت فرضیش! (در مورد ایران، میشه به وضوح به کشورهای عرب حوزه خلیج فارس اشاره کرد)، به صادرات سلاح هاش (اونهم عمدتاً سلاح هایی که دیگه به درد خودش نمی خورن و به اصطلاح، خارج از رده محسوب میشن) رونق می ده. در کنار اینها، هر از گاهی هم اگه بتونه، یه باجی هم از همون کشور اصلی می گیره. داستان اروپایی ها هم عملاً -و حالا با اندکی تفاوت- همین طوره
خب، پس این وسط، داستان پرونده هسته ای ایران چیه و چه نتایجی واسه ملت ایران داره؟
متاسفانه باید گفت در شرایط فعلی، کمترین سودی که برای ما نداره، هیچ، هزاران ضرر هم داره. از یک طرف دولتی که -یا به عمد و یا از روی ندانم کاری- روز به روز اقتصاد ایران رو بیشتر و بیشتر به ورطه نابودی کامل نزدیک می کنه و از بابت آزادی های فردی و اجتماعی و حقوق بشر هم روز به روز فشارها و محدودیت ها رو بیشتر می کنه، این قضیه رو به صورت سرپوشی بر همه این مسائل در آورده و با تلاش در جهت تحریک هرچه بیشتر احساسات و غرور ملی توده های مردم، خودش رو در زیر این چتر مخفی میکنه و هر زمان هم که سر و صدای گروهی از مردم از بابت نابسامانی ها بلند شه، یا مشکلات رو ناشی از اعمال دشمنان مثلاً تحریم ها- اعلام کنه و یا همون گروه از مردم رو به عنوان عوامل داخلی و نفوذی دشمن، سرکوب کنه
-
از طرف دیگه امریکا و اروپا هم با سر و صدا راه انداختن در این زمینه، به سودهای سرشار حاصل از فروش اسلحه به عرب ها و ترک ها برسن و با اعلام تحریم های مصنوعی، همون سلاح ها و سایر محصولاتشون رو به چندین برابر قیمت واقعی، به ایران بفروشن و هر ازگاهی هم، با تهدید حکومت ایران به براندازی، انواع و اقسام باجها رو از دولت ایران (و در حقیقت از جیب ملت ایران) بگیرن
و در کنار همه اینها هم، کشورهایی مثل چین و روسیه هستن که از این شرایط، بهترین استفاده ممکن رو می کنن: از فروش سلاح ها و ماشین آلات بنجل و خارج از رده به ده ها برابر قیمت به ایران، تا قبضه کردن کامل بازار ایران با کالاهای آشغال چینی و دریافت چند باره هزینه های نیروگاه بوشهر و تاخیرهای مسخره در اتمام ساخت اون توسط روسیه. و صد البته، انواع و اقسام باجخواهی ها از ایران برای حمایت آبکی و نیم بند از ایران در جوامع بین النللی
و خلاصه، حاصل همه اینها برای ملت ایران چیه؟ افزایش تصاعدی تورم و نابودی اقتصاد و امنیت و آرامش
حالا برین جشن بگیرین و جلو دوربین های تلویزیون بگین احساس غرور می کنیم!

2 comments:

Anonymous said...

matlabet kheili khub bod, kamtar kasi be fekresh miresid, ama ye soal benazaret etelaati ke dar morede fanavariye hastee iran be surat rasmi montasher mishe motabegh ba vagheeyate?

ماچه زرافه said...

خب، من که از جزئیات خبر ندارم، اما برخی موارد رو میشه فهمید درسته یا نه. مثلاً همین مورد جدید، اصلاً با عقل جور در نمیاد. چون حتی در مورد تعداد سنتریفیوژها هم کوچکترین اشاره ای نشد! پس با کدوم شاهد، مدرک، سند، نشانه باید بپذیریم که واقعاً اتفاقی افتاده؟ گذشته از اون، همونطور که در متن گفتم، بحث تولید سوخت هسته ای، خیلی فراتر از عملیات غنی سازی هستش.همونطور که حتماً هم متوجه شدی، دنیا هم این قضیه رو جدی نگرفت و واکنش خاصی نشون ندادن. حتی شریک جونمون یعنی روسیه، رسماً در این مورد ابراز شک و تردید کرده؛ اونم تردید خیلی زیاد.

اگه از انانیمیتی هم بیای بیرون، بد نیستا!