Monday 17 September 2007

چرخ گرد و مدور است؛ یعنی باید باشد

خب به حول و قوه الهی "مدیران جوان" دولت نهم بعد از یک سال و نیم به این نتیجه رسیدن که پرداخت وام 10 میلیونی مسکن، نه تنها مشکلی رو از مشکلات افراد فاقد مسکن حل نمیکنه؛ بلکه با ایجاد تورم مضاعف و کاذب باعث تشدید این مشکل هم شده. در نتیجه در اقدامی انقلابی، پرداخت این وام رو متوقف کردن. این در حالیه که از همون یک سال و نیم پیش که این کار شروع شد، اکثر کارشناسای اقتصادی به مشکلات ناشی از چنین کاری اشاره می کردن؛ اما مدیران جوان ما می خواستن خودشون چرخ رو اختراع کنن.
یه شاهکار دیگه این مدیران عزیز هم متوقف کردن سیستم تغییر ساعت فصلی از دو سال پیش و به بهانه بی تاثیر بودن این کار در زمینه صرفه جویی انرژی و نیز ایجاد سردرگمی برای مردم! بود که بعد از دو سال به این نتیجه رسیدن که بابا کشورهای دنیا لابد یه چیزی می دونستن که نزدیک صد ساله دارن این کار رو می کنن.
البته این دو مورد، تنها موارد شاهکارهای مدیران جوان ما نبودند و نیستند. مواردی مثل تغییر ساعت کار بانک ها و امثالهم رو هم به یاد داریم که این حضرات در راه اختراع چندباره چرخ،و با استفاده از روش ترایال اند ارور (سعی و خطا) کارهایی رو کردن و بعد از کلی وقت برگشتند سر جای اول. به عبارتی، بخش زیادی از کار و بودچه دولت در این دو سال، صرف این شاهکارها شده.
به هر حال به نظر می رسه این دوستان از تلاش خسته نمی شن و حاضر نیستن چرخ های اختراع شده توسط انسان نخستین رو به رسمیت بشناسن و اصرار دارن که از جیب ملت، چرخ خودشون رو اختراع کنن. باشه، ما که حریفشون نمی شیم؛ اما لا اقل یکی به اینا بگه چرخ باید گرد باشه، که اقلاً بیشتر از این پول بیت المال رو واسه اختراع چرخ های مربع و مثلث و ذوذنقه ای شکل، هدر ندن

استعفا در شهرداری شیراز

امروز یکشنبه 25 شهریور ماه، شهردار شیراز به همراه هشت تن از شهرداران مناطق و هشت تن از دیگر همکاران خود بطور دسته جمعی استعفای خود را تقدیم شورای شهر کردند.
علت این اقدام، "تصمیمات ضد و نقیض دیوان عدالت اداری" در ارتباط با پروژه در دست احداث "برج تجارت جهانی" در خیابان قصردشت این شهر اعلام شده است.
بنا به اعلام شهرداری و فهندژ یکی از اعضای شورای شهر شیراز، از آنجا که مسئولین این پروژه عمرانی بدون اخذ مجوز، اقدام به قطع اشجار، اشغال فضای پیاده رو و نیز خاکبرداری گسترده کرده اند، شعبه 28 دیوان عدالت اداری رای به تخلف آنان داده بوده؛ اما شعبه 31 دیوان عدالت اداری، ضمن رد رای شعبه 28، فرمان به صدور مجوز توسط شهرداری داده است.
همچنین در رای شعبه 31 آمده است که عوارض متعلقه به این پروژه نیز باید طبق تعرفه سال 1384 دریافت شود، که به گفته یکی از اعضای شورای شهر، به معنای تخفیفی در حد " 20 میلیارد" (ریال یا تومان مشخص نبود) است.
البته برخی از اعضای شورای شهر نیز معتقد بودند که "موضوع آنقدرها هم حساس نیست" و مشکل به سادگی قابل حل است.
در هر حال، شورای شهر هنوز استعفای شهردار و همکارانش را نپذیرفته و اعلام کرد که این موضوع در جلسات بعد بررسی خواهد شد.

Thursday 13 September 2007

رمضان و نوابغ اقتصاد و مدیریت

داستان سهمیه بندی بنزین رو که یادتون هست. همین که دولت نهم جزو افتخارات و حتی معجزات اقتصادی خودش میدونه. اصلاً نمی خوام راجع به ضعف ها و مشکلات عجیب و غریب این سیستم صحبت کنم. کاری به عدم آمادگی زیرساخت های شبکه کشور و اصولاً بحث های سخت افزاری و نرم افزاری این برنامه ندارم. کاری هم به مدیریت و برنامه ریزی این تصمیم ندارم. با مشکلات دیگه اش هم هیچ کاری ندارم. فرض رو بر این میذارم که همونطور که آقایان ادعا می کنن، طرح کاملاً موفق بوده و الان داریم روزی دوازده تا 13 میلیون لیتر بنزین کمتر می سوزونیم و این با احتساب قیمت یک دلار برای هر لیتر، می کنه به عبارت دوازده میلیون دلار صرفه جویی ارزی در روز. که اگه اینو در 7 ضرب کنیم میشه 84 میلیون دلار صرفه جویی در روز. اینو داشته باشین فعلاً
از اونطرف اعلام میشه که در طول ماه رمضان، ساعات کاری ادارات و حتی مدارس (اونهم درست همزمان با شروع سال تحصیلی)، روزی 2 و نیم ساعت کم میشه! خب، بیاین یه حساب خیلی خیلی سر انگشتی بکنیم. نه کاری به ارزش واقعی زمان داریم و نه می خوایم وارد معادلات پیچیده اقتصادی بشیم. فقط و فقط با چند تا عدد و رقم معمولی کار داریم:
اگه فرض کنیم جمعیت ایران، 70 میلیون نفر باشه و اگه باز فرض کنیم که تنها یک چهارم از جمعیت کشور به نوعی دارای بهره وری باشن (یعنی یا شاغل باشن یا محصل و دانشجو)، این میشه بیش از 17 میلیون نفر.
حالا اگه میزان بهره وری این 17 میلیون نفر، به ازای هر ساعت لا اقل معادل 2 دلار ناقابل باشه، این یعنی اینکه برای هر کدوم از این افراد، دو ونیم ساعت؛ حداقل معادل 5 دلار ارزش داره و اگه بخوایم ببینیم ارزش دلاری حداقلی این زمان برای کل این 17 میلیون نفر چقدره؛ کافیه 17 میلیون رو در 5 دلار ضرب کنیم که میشه 85 میلیون دلار. درست شد؟
خب؛ حالا بر می گردیم به اول بحث: اونجا به این نتیجه رسیدیم که سهمیه بندی بنزین به شکل موجود، به رغم همه مشکلاتی که واسه ملت ایجاد کرده، در هر هفته 84 میلیون دلار صرفه جویی ارزی برای کشور داره. اما تو بند قبلی هم دیدیم که با کاهش ساعات کار در ماه رمضان، در هر روز کشور حداقل حداقل، 85 میلیون دلار رو از دست میده! یعنی بیشتر از صرفه جویی یک هفته ای سهمیه بندی بنزین. به عبارت ساده تر؛ در پایان ماه رمضان، صرفه جویی بیشتر از سی هفته سهمیه بندی رو خنثی کردیم! درست مثل اینکه این دو و نیم ساعت در روز رو کم نمی کردیم؛ به جاش تنها 5 ماه از سال، بنزین رو سهمیه بندی می کردیم!
حالا خدائیش، لذت نمی برین از این اسطوره های مدیریت و نابغه های اقتصادی که دارن بهتون حکومت می کنن؟ بازم برین ناشکری کنین

Wednesday 12 September 2007

What's goin' on.....چه خبره

دیروز تو دومین روز جلسه شورای حکام، وقتی نماینده پرتغال بیانیه اتحادیه اروپا رو خوند و بازم از همکاری کم ایران انتقاد کرد و اشاره چندانی به توافق آژانس و ایران نکرد، البرادعی شاکی شد و به نشونه اعتراض (یا در حقیقت قهر)، جلسه رو ترک کرد. این مدتی که از توافق آژانس و ایران می گذشت، امریکا به صراحت از این توافقنامه انتقاد می کرد و می گفت که ایران باز هم سر آژانس شیره مالیده و اینجوری وقت خریده. اما اروپایی ها زیاد چیز روشنی نمی گفتن (بجز یکی دوتاشون البته). اما بیانیه دیروز بدجوری زد تو حال البرادعی - و البته ایران. با این اوصاف به نظر میاد آژانس - و بخصوص شخص البرادعی- اعتبارشون رو از دست دادن. امریکایی ها که مدتهاست با البرادعی حال نمی کردن و فقط داشتن تحملش می کردن. اما حالا داستان بدجوری دراماتیک شده
از اونطرف هم که چند روز پیش هواپیماهای اسرائیلی حریم هوایی سوریه رو نقض کردن و وارد فضای این کشور شدن؛ اما از بعضی جاها -از روزنامه نیویورک پست گرفته تا حزب الله لبنان- خبر می رسه که این بخشی از تمرینات نیروی هوایی اسرائیل برای آمادگی واسه حمله احتمالی به تاسیسات اتمی ایران بوده
خلاصه باز معلوم نیست چه خبره

سرویس های ویژه خونه خاله

خانم هاله اسفندیاری که چند روز پیش آزاد شده و به آمریکا برگشته، دیروز تو یه کنفرانس خبری در محل موسسه وودرو ویلسون گفت که تو زندان های ایران بهش بی احترامی نشده و از نظر روحی و جسمی هم هیچ مشکلی نداشته، سلولش هم نورگیر بوده و کتاب و غیره هم داشته و خلاصه اوج بی حرمتی ای که بهش شده این بوده که اول بازداشتش یکی از بازجوها همچین یه نموره باهاش بلند حرف زده، که اون هم بعد از اینکه هاله خانم بهش گفته "دفعه آخرت باشه که با من بلند حرف می زنی!"، ماستش رو کیسه کرده و آدم شده.
همزمان، یعنی همین دیروز یه سری از خبرنگارای داخلی و خصوصا خارجی از زندان اوین یه بازدید داشتن که با صحنه شگقت آوری روبرو میشن: اونم اینکه می بینن یحیی خان کیان تاجبخش داره قدم زنون میاد طرفشون (خونه خاله می دونین چیه؟ یه چیزی تو همون مایه ها). خلاصه یحیی هم میگه اینجا خیلی خوش می گذره، میز دارم، تلویزیون دارم، یخچال دارم، تلفن دارم، هر شب با خانمم حرف می زنم و خلاصه ملالی نیست جز دوری شما! تنها ایرادی که از اوین گرفته این بود که اتاقش، یه سوئیت انفرادیه و در نتیجه . پایه شطرنج نداره و ممکنه بازیش افت کنه خدای نکرده. اینجا بود که خبرنگارای خارجی معنی خونه خاله رو فهمیدن
حالا حسش نیس که وارد معقولات بشیم و ببینیم چی به چیه؛ از اینکه این دو تا مهمون هم مثل اون 15 تا توریست بریتانیایی از اقامتشون در هتل های ایران لذت بردن، خیلی خوشحالیم. اما...
اما کاش این هتل به مهمونا و مسافرهای وطنی هم که پاسپورت امریکایی و کانادایی و بریتانیایی ندارن، همین سرویس ها رو ارائه می داد؛ لا اقل بخشیش رو....بگذاریم و بگذزیم

After two months....پس از دو ماه

خب بعد از دو ماه غیبت، دیگه وقتش بود یه چیزی اینجا بنویسم که نوشتن یادم نره.
تو این دو ماه اتفاقای زیادی افتاد که از همش باخبرین و دیگه گفتن نداره؛ ولی شاید حالا چند روز دیگه واسه دل خودم یه لیستی ازشون تهیه کنم و بذارم اینجا؛ مثل توقیف چندین باره شرق و چه و چه. حالا ببینیم چی میشه.
راستی درخانه ما رونق اگر نیست، صفا هست! اگه وبلاگ ما آپدیت نمیشه، عوضش فتوبلاگمون گوش شیطون کر به روزه؛ اونم نافرم. برانکه خیالم از به روز بودن (و موندنش)راحت باشه، عجالتاً تا 12 اکتبر (درست یک ماه دیگه) عکس چپوندم توش! البته حالا فک نکنین خبریه ها! این وبلاگ در پیت رو که می بینین، فتوبلاگه از وبلاگه در پیت تره! خلاصه منتظر دیدن عکس های حرفه ای و شاهکارهای هنری نباشین. این زرافه هرچی رو که با این گردن درازش میبینه (الان میگه مگه با گردنش میبینه!)، همینجوری الله بختکی یه عکس ازش می گیره. خوبی عصر دیجیتال همینه دیگه؛ نه نگران تموم شدن فیلمی، نه هزینه ظهور و چاپ و این چیزا.
خلاصه این شما و این هم فتوبلاگ ماچه زرافه
آهان، در ضمن اگه حوصله ندارین عکس ها رو یکی یکی ورق بزنین، می تونین برین تو قسمت پورتفولیو و بیشتر عکس ها رو به شکل کوچولو کنار هم ببینید و هر کدوم رو خواستین، روش کلیک کنید
این پست وبلاگه یا آگهی بازرگانی؟
خلاصه مخلصیم