نیکوکاری ثروتمندان -2
حتما شنیدین که اخیراً خانم مدانا (همون مدونا ی خودمون) با سفر به یه کشور فقیر افریقایی، یه بچه کوچیک رو که مادرش در اثر ابتلا به بیماری ایدز فوت کرده بود رو به فرزندخوندگی پذیرفت و اونو با خودش به لندن برد.
نفس این کار می تونه خیلی ارزشمند باشه و حتی به عنوان الگویی واسه سایر افراد ثروتمند و سرشناس مطرح باشه.
اما یه نکته ظریف این وسط وجود داره که نباید از قلم بیفته. طبق قوانین اون کشور افریقایی، کسانی که می خوان یه بچه بی سرپرست رو به فرزند خوندگی بپذیرند باید حداقل برای 18 ماه در اون کشور ساکن باشن و بچه رو از کشور خارج نکنن. و بعد از این مدت،اگه دادگاه تشخیص بده که اونا سرپرست های خوب و صالحی بودن، این فرزندخوندگی رسمی می شه و حالا می تونن بچه رو با خودشون به هرجا که بخوان،ببرن.
حالا این وسط تکلیف خانم مدانا ی لندن نشین چی بود؟ طبق قانون، ایشو و همسر گرامیشون، جناب گای ریچی باید واسه 18 ماه تو افریقا می موندن تا مراحل قانونی کار انجام بشه. اما مگه میشد؟ ناسلامتی مداناست نه برگ چغندر!!!
خلاصه اینکه بعد از بحث ها و درگیری ها و مجادلات فراوان بین موافقین و مخالفین (که معتقد بودن نباید همچین بدعتی گذاشته بشه ، چون می تونه شروعی دوباره بر خرید و فروش بچه های افریقایی توسط ثروتمندان اروپایی رو به دنبال داشته باشه) ، سرانجام (همونطور که انتظار می رفت) زور مدانا چربید و ایشون مثل یک ژنرال فاتح،بچه به بغل وارد فرودگاه هیثرو ی لندن شد
شما رو نمی دونم اما این قضیه واسه من یه معنی بیشتر نداشت و اونم اینکه یک بار دیگه ثابت شد که تو این دنیا، قوانین محدودکننده فقط برای افراد فرودست جامعه هستن و پولدارها، قدرتمندها و خلاصه آدمای با نفوذ یا خودشون قانون هستن یا اصولاً از قانون بالاترن!!
...اما آخه چرا؟؟؟
پ.ن. البته برای اینکه فک نکنین که این زرافه گردن دراز به عالم و آدم بدبینه، جناب ویلیام هنری گیتس دوم (بابا همون بیل گیتس خودمون!) رو به عنوان یه آدم حسابی واقعی و لوطی اسم می برم. اون و خانومش ملیندا با تاسیس بنیاد بیل و ملیندا گیتس تا حالا میلیونها دلار رو در زمینه های مختلف و در جهت کمک به جهان سومی ها اهدا و سرمایه گذاری کردن. از تامین منابع مالی برای واکسیناسیون بچه ها و مبازره با ایدز گرفته تا کمک به ارتقای سطح سواد در بنگلادش و سایر نقاط دنیا. پول و ثروتشون هم بنظر من گردن دراز، کاملاً قانونی و حلال بدست اومده. می گی نه؟ به سیستم عامل کامپیوتری که داری باهاش این خرعبلات رو می خونی نگاه کن!
تا بعد.....
نفس این کار می تونه خیلی ارزشمند باشه و حتی به عنوان الگویی واسه سایر افراد ثروتمند و سرشناس مطرح باشه.
اما یه نکته ظریف این وسط وجود داره که نباید از قلم بیفته. طبق قوانین اون کشور افریقایی، کسانی که می خوان یه بچه بی سرپرست رو به فرزند خوندگی بپذیرند باید حداقل برای 18 ماه در اون کشور ساکن باشن و بچه رو از کشور خارج نکنن. و بعد از این مدت،اگه دادگاه تشخیص بده که اونا سرپرست های خوب و صالحی بودن، این فرزندخوندگی رسمی می شه و حالا می تونن بچه رو با خودشون به هرجا که بخوان،ببرن.
حالا این وسط تکلیف خانم مدانا ی لندن نشین چی بود؟ طبق قانون، ایشو و همسر گرامیشون، جناب گای ریچی باید واسه 18 ماه تو افریقا می موندن تا مراحل قانونی کار انجام بشه. اما مگه میشد؟ ناسلامتی مداناست نه برگ چغندر!!!
خلاصه اینکه بعد از بحث ها و درگیری ها و مجادلات فراوان بین موافقین و مخالفین (که معتقد بودن نباید همچین بدعتی گذاشته بشه ، چون می تونه شروعی دوباره بر خرید و فروش بچه های افریقایی توسط ثروتمندان اروپایی رو به دنبال داشته باشه) ، سرانجام (همونطور که انتظار می رفت) زور مدانا چربید و ایشون مثل یک ژنرال فاتح،بچه به بغل وارد فرودگاه هیثرو ی لندن شد
شما رو نمی دونم اما این قضیه واسه من یه معنی بیشتر نداشت و اونم اینکه یک بار دیگه ثابت شد که تو این دنیا، قوانین محدودکننده فقط برای افراد فرودست جامعه هستن و پولدارها، قدرتمندها و خلاصه آدمای با نفوذ یا خودشون قانون هستن یا اصولاً از قانون بالاترن!!
...اما آخه چرا؟؟؟
پ.ن. البته برای اینکه فک نکنین که این زرافه گردن دراز به عالم و آدم بدبینه، جناب ویلیام هنری گیتس دوم (بابا همون بیل گیتس خودمون!) رو به عنوان یه آدم حسابی واقعی و لوطی اسم می برم. اون و خانومش ملیندا با تاسیس بنیاد بیل و ملیندا گیتس تا حالا میلیونها دلار رو در زمینه های مختلف و در جهت کمک به جهان سومی ها اهدا و سرمایه گذاری کردن. از تامین منابع مالی برای واکسیناسیون بچه ها و مبازره با ایدز گرفته تا کمک به ارتقای سطح سواد در بنگلادش و سایر نقاط دنیا. پول و ثروتشون هم بنظر من گردن دراز، کاملاً قانونی و حلال بدست اومده. می گی نه؟ به سیستم عامل کامپیوتری که داری باهاش این خرعبلات رو می خونی نگاه کن!
تا بعد.....
No comments:
Post a Comment