حسی غریب
بیشتر از یک سال و هشت ماه، توی این وبلاگ چیزی ننوشتم. هر روز، انقدر برای گزارش های کوتاه و بلند تلویزیونی مطلب نوشته بودم که دیگه فرصت، یا حتی حوصله ای برای نوشتن در اینجا باقی نمی موند. کتمان نمی کنم که بخشیش هم از تنبلی بوده البته؛ اما خیلی وقتها هم واقعا دلم می خواست چیزی رو اینجا بنویسم- برای دل خودم- اما حقیقتا وقتش رو نداشتم.
الان هم شرایط تغییری نکرده. نمی دونم می تونم این فرصت رو برای خودم جور کنم که بطور مرتب- حتی اگه شده چند خط- اینجا بنویسم یا نه. اما امشب، بعد از خوندن آخرین پست یک دوست قدیمی، پیش از اینکه ایران رو ترک کنه، احساس کردم باید دوباره شروع کنم به نوشتن در اینجا....امیدوارم که بتونم اینکار رو ادامه بدم
No comments:
Post a Comment