Poor Texas! بیچاره تکزاس
چند شب پیش واسه خودمون لمیده بودیم جلوی شومینه و داشتیم خیر سرمون از زندگی لذت می بردیم که یهو (به قول بردبارخان ییییییهو!) صدای شلیک یه گلوله از بیرون، چرتمون رو پاره کرد. اما چون بعدش صدای دیگه ای نیومد، ما هم بیخیالش شدیم و به چرت تنبلانه مون ادامه دادیم. حالا ساعت چند بود؟ حدودای 10. خلاصه هیچی، امروز که رفته بودیم سوپرمارکت واسه خرید، خبردار شدیم که ای دل غافل! اون صدای گلوله مربوط به اقدام به سرقت مسلحانه اتومبیل صاحب سوپرمارکت بوده!! تصور کن ساعت 10 شب روشن (بخدا اونجا جلوی سوپر، کاملاً روشنه، ضمن اینکه دورتا دورش هم ساختمون ها و ادارات ارتش و نیروی انتظامی یه!)، اومده بودن و برای دزدیدن ماشین، بطرف راننده شلیک کرده بودن که گلوله خوشبختانه خورده بود به صفحه کیلومترشمار ماشین.
یه روزایی بود که وقتی صحبت از نا امنی و مواردی از این دست می شد، مردم می گفتن: "بابا مگه اینجا تکزاسه؟" اما حالا فک کنم وقتی تو تکزاس صحبت نا امنی میشه، میگن بابا مگه اینجا ایرانه؟؟
کشور خوب و قشنگی داشتیم….یادش به خیر
یه روزایی بود که وقتی صحبت از نا امنی و مواردی از این دست می شد، مردم می گفتن: "بابا مگه اینجا تکزاسه؟" اما حالا فک کنم وقتی تو تکزاس صحبت نا امنی میشه، میگن بابا مگه اینجا ایرانه؟؟
کشور خوب و قشنگی داشتیم….یادش به خیر
No comments:
Post a Comment