ماچه زرافه با دو روز تاخیر
جمع "کثیری" از خوانندگان "بی شمار" این صفحه، دائماً از ما می پرسیدند
که این "ماچه زرافه" چیه یا کیه و بهرحال، داستانش چیه. خب، زرافه رو
که قبلاً توضیح داده بودم: هم به اندازه کافی شیطونه (اونم در حالی که با
اون هیکل، اصلاً بهش نمیاد!) ، هم با اون گردن دراز می تونه حسابی
همه جا سرک بکشه و از دور و برش با خبر شه و احیاناً تو کارایی که
اصلاً و ابداً بهش مربوط نیست، فضولی کنه. تازه طرح لباسش هم چریکیه
و اما چرا ماچه؟ ماچه در لغت به معنی ماده (جنس مونث) هستش که اصولاً
برای بعضی جونورا (خصوصاً سگ و خر) بکار می ره.
اما این ماچه زرافهی بخصوص، الزاماً "مادینه " نیست. بلکه دلیل انتخاب
این اسم چیز دیگه ای بوده. حالا چی بوده؟ الان می گم.
جونم براتون بگه که یکی از نویسنده های مورد علاقه این حقیر، جناب
گبریل گارسیا مارکز (همون گابو ی خودمون) بوده و هست. گابو قبل از
اینکه به یه نویسنده شناخته شده و معروف تبدیل بشه، مدتها کارای دیگه
از جمله (و خصوصاً) روزنامه نگاری می کرده. حالا من نمی خوام زیاد
وارد جزئیات بشم و از موضوع پرت شم. خلاصش اینه که گابو در اون
دوران روزنامه نگاریش تو شهرها و روزنامه های مختلف کلمبیا، روز
پنجم ژانویه 1950، یه ستون جدید رو تو روزنامه "ال ارالدو" بارانکیا
پایه گذاری می کنه و بدلیلی خاص و عاطفی، اسم ستون رو که مسائل کلی
، خصوصاً نقدهای سیاسی اجتماعی رو شامل میشده، میذاره "ماچه زرافه"
حالا این زرافه حقیر هم بخاطر دلایل فوق الذکر و همینطور ارادتش به گابو،
اسم اون ستون رو "دزدید " و گذاشت اینجا. هرچند کاملاً واضحه که روح
گابوی بیچاره از این کار ما، همینجوری "زنده زنده" رو ویبرست و این
وایبریشن تا پس از مرگ آن عزیز و در گورش هم ادامه خواهد یافت. شرمنده
که این "ماچه زرافه" چیه یا کیه و بهرحال، داستانش چیه. خب، زرافه رو
که قبلاً توضیح داده بودم: هم به اندازه کافی شیطونه (اونم در حالی که با
اون هیکل، اصلاً بهش نمیاد!) ، هم با اون گردن دراز می تونه حسابی
همه جا سرک بکشه و از دور و برش با خبر شه و احیاناً تو کارایی که
اصلاً و ابداً بهش مربوط نیست، فضولی کنه. تازه طرح لباسش هم چریکیه
و اما چرا ماچه؟ ماچه در لغت به معنی ماده (جنس مونث) هستش که اصولاً
برای بعضی جونورا (خصوصاً سگ و خر) بکار می ره.
اما این ماچه زرافهی بخصوص، الزاماً "مادینه " نیست. بلکه دلیل انتخاب
این اسم چیز دیگه ای بوده. حالا چی بوده؟ الان می گم.
جونم براتون بگه که یکی از نویسنده های مورد علاقه این حقیر، جناب
گبریل گارسیا مارکز (همون گابو ی خودمون) بوده و هست. گابو قبل از
اینکه به یه نویسنده شناخته شده و معروف تبدیل بشه، مدتها کارای دیگه
از جمله (و خصوصاً) روزنامه نگاری می کرده. حالا من نمی خوام زیاد
وارد جزئیات بشم و از موضوع پرت شم. خلاصش اینه که گابو در اون
دوران روزنامه نگاریش تو شهرها و روزنامه های مختلف کلمبیا، روز
پنجم ژانویه 1950، یه ستون جدید رو تو روزنامه "ال ارالدو" بارانکیا
پایه گذاری می کنه و بدلیلی خاص و عاطفی، اسم ستون رو که مسائل کلی
، خصوصاً نقدهای سیاسی اجتماعی رو شامل میشده، میذاره "ماچه زرافه"
حالا این زرافه حقیر هم بخاطر دلایل فوق الذکر و همینطور ارادتش به گابو،
اسم اون ستون رو "دزدید " و گذاشت اینجا. هرچند کاملاً واضحه که روح
گابوی بیچاره از این کار ما، همینجوری "زنده زنده" رو ویبرست و این
وایبریشن تا پس از مرگ آن عزیز و در گورش هم ادامه خواهد یافت. شرمنده
1 comment:
عضوي از اون "جمع كثير": چه عجب توضيح دادي!:)
Post a Comment